«لَا یَحْمِلُ هٰذَا الْعِلْمَ إِلَّا أَهْلُ الصَّبْرِ وَ الْبَصَرِ.»
هیچکس نمیتواند بار دانش را بردارد مگر اهل صبر و روشندلی باشد.
«امام علی علیه السلام »
بهشت اول: آغوش مادریست که با تمام وجود ، بغلت کرد و شیرت داد
بهشت دوم: دستان پدریست که برای راه رفتنت ، با تو کودکی کرد
بهشت سوم: خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت ، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد
بهشت چهارم: معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش هم سن تو شد تا یاد بگیری
بهشت پنجم: دوستی ست که روز ازدواجت در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند بهشت ششم: همسرتوست که باتمام وجوددرکنار تو معمار زندگی مشترک تان است گویی دو شاخه از یک ریشه اید بهشت هفتم : فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است
آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم اما
بهشت همین حوالیست ... مادرت را بنگر... پدرت را ببین .. خواهر یا برادرت را حس کن .. به معلمت سر بزن... دوستت را به یاد بیاور... همسرت را در آغوش بگیر... فرزندت را ببوس...
یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت... بهشت را با همه قلبت حس کن ، همین نزدیکیست..
2- دست کم روزی 15 دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید.
3- افراد آرام به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمیتوان کرد ، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می برند.
4- وقتی احساس می کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست ، با قدم زدن ، آنها را پاک کنید.
5- اگر نتوانید کسی را ببخشید ، افکار خشمگین تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. شاد کردن دیگران ، باعث آرامش میشود.
6 - آرامش را از کودکان بیاموزید ، ببینید که چگونه در همان لحظهای که هستند ، زندگی میکنند و لذت می برند.
7- از همان که هستید راضی باشید ، در این صورت احساس آرامش بیشتری میکنید.
8- هر چه اکسیژن بیشتری به شما برسد ، آرامتر خواهید شد ، خوب است در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
9- مهم نیست که با شما مودبانه برخورد کنند یا نه ، برخورد مودبانهی شما ، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
10- سرعت حرکت شما با احساستان رابطهای مستقیم دارد ، آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرامتر کنید ، طولی نمی کشد که آرام خواهید شد. گاهی میتوانید برای رسیدن به آرامش ، دراز بکشید ، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.
11- با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده ، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟
12- با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.
13- راحتی ، یکی از عناصر مهم آرامش است ؛ مثل دمای مناسب ، صندلی راحت و لباس و کفش راحت
14_هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
15_ در آوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک می کند.
16 _لباس های گشاد و راحت ، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.
17- هوای دریا ، آب شور و صدای امواج ، همگی باعث آرامش میشوند ، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید.
تماشای ماهی ها مثل خیره شدن به دریا ، در شما ایجاد آرامش میکند ، زیرا ماهیها آرام شنا میکنند و آرام تنفس میکنند.
18- آهسته غذا خوردن و جویدن ، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد.
19_احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید.
20- یکی از مهم ترین مهارت ها در آرام بودن ، فکر نکردن به مسائل کوچک است ، دومین مهارت ، کوچک شمردن تمام مسائل است.
زمانی كه ما دانشجوی پزشکی بوديم در بخش قلب استادی داشتيم كه از بهترين استادان ما بود.
او در هر فرصتی كه بدست مي آورد سعی می كرد نكته جدیدی به ما بياموزد و دانسته های خود را در بهترين شكل ممكن به ما منتقل می كرد.
او در فرصتهای مناسب، ما را در بوته "تجربه و عمل" قرار می داد.
در اولين روزهای بخش ما را به بالين یک مرد جوان كه تازه بستری شده بود برد.
بعد از سلام و ادای احترام، به او گفت: اگر اجازه می دهيد اين همكاران من نيز قلب شما را معاينه كنند. مرد جوان نيز پذيرفت. سپس رو به ما كه تركيبی از كارآموز و كارورز بوديم كرد و گفت: هر یک از شما صدای قلب اين بيمار را به دقت گوش كنيد و هر چه می شنويد روی تكه كاغذی يادداشت كنيد و به من بدهيد. نظر استاد از اينكه اين شيوه را بكار می برد اين بود كه اگر كسی از ما تشخيص اش نادرست بود از ديگری خجالت نكشد.
هر یک از ما به نوبت، قلب بيمار رامعاينه كرديم و نظر خود را بر روی كاغذی نوشته، به استاد داديم.
همه مايل بوديم بدانيم كه آيا تشخيصمان درست بوده يا خير؟
استاد نوشته های ما را تک تک مشاهده و قرائت كرد. جوابها متنوع بودند. یکی به افزايش ضربان قلب اشاره كرده بود، يکی به نامنظمی ريتم آن، يکی نوشته بود ضربانات طبيعی هستند، يکی ريتم گالوپ ضعيف شنيده بود، يکی اظهار كرده بود كه بيمار چاق است و صداهای مبهم شنيده ميشوند و يکی به وجود صدای اضافی در يکی از كانونها اشاره كرده بود.
استاد چند لحظه ای سكوت كرد و به ما می نگريست، منتظر بوديم تا يکی از آن نوشته ها را كه صحيح تر بوده معرفی نمايد.
اما با كمال تعجب استاد گفت: متاسفانه همه اينها غلط است. و در حاليكه تنها كاغذ باقيمانده دردست راستش را تكان می داد، ادامه داد: تنها كاغذی كه مي تواند به حقيقت نزدیک باشد اين كاغذ است كه نويسنده آن بدون شک انسانی صادق است كه می تواند در آينده پزشكی حاذق شود.
نوشته او را می خوانم، خودتان قضاوت كنيد.
همه سر پا گوش بوديم تا استاد آن نوشته صحيح را بخواند.
ايشان گفت: در اين كاغذ نوشته متاسفانه به علت كم تجربگی قادر به شنيدن صدایی نيستم و در حاليكه به چشمان متعجب ما می نگريست ادامه داد: من نمی دانم در حاليكه اين بيمار دكستروكاردی دارد، و قلبش در طرف راست قرار گرفته شما چگونه اين همه صداهای متنوع را در طرف چپ سينه او شنيده ايد؟
بچه های خوب من، از همين حالا كه دانشجو هستيد بدانيد كه تشخيص ندادن "عيب" نيست ولی تشخيص غلط گذاشتن بر مبنای یک "معاينه غلط عيب بزرگی محسوب ميشود و می تواند برای بيمار خطرناک باشد.
در پزشكی "دقت،" "صداقت،" "حوصله" و "تجربه" حرف اول را می زنند.
سعی كنيد با بی دقتی برای بيمار خود، تشخيص نادرستی ندهيد و يا برای او تصميمی ناثواب نگيريد.
در هر موردی "تشخیص منصفانه" باید داشته باشیم در این صورت قضاوت کمتری خواهیم داشت.